محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

زبل مامان

قطعی برق

1390/8/23 17:46
223 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر خاله شما و مامانی و بابایی چهارشنبه شب اومدید خونه ما خاله میترا و خاله مونا هم بودند و شما و متین حسابی خوش گذروندید . خاله میترا هم بهتون یه حال حسابی داد و براتون دفتر و برچسب براتون خرید و تو متین هی خط خطی می کردید و به من می گفتید که اون یکی داره خط خطی می کنه ولی شما دارید اثر هنری خلق می کنید خلاصه که هی می گفتید و هی خط خطی می کردید. بعدش داشتید بازی می کردید که یهو برق رفت شما دو تا ترسیدید و از ترس دویدید که بااااااااااام خوردید به هم و خونه پر شد از صدای گریه شماها

بعد ما کلی ساکتتون کردیم تا برق اومد و دیدیم که بعله سر شما و صورت متین قرمز حسابی ، خدا مرگم بده حرفی بود که من زدم البته برای مامانی شما این چیزا عادی بس که شما با همه جا برخورد دارید تقریبا مامان دیگه آخ و واخ نمی گه و فقط نازت می کنه و تازه می گه حقته آخه بیچاره چقدر بگه مواظب باش .سر شما هم که ضد ضربه شده فکر کنم حدودا 40 باری ضربه خورده ولی خدا خیلی دوستت داره که مامان رو همیشه نزدیکت گذاشته تا سریع کمکت کنه. خلاصه من یه ظرف یخ آوردم و روی سر شما و صورت متین گذاشتم تا قرمزی برطرف شد و خوشبختانه ورمش هم خوابید. تا آخر شب خدا رو شکر اتفاق دیگه ای نیفتاد . شما با متین کلی بازی و بریز بپاش کردید

 

و آخرش هم براتون کارتون گذاشتم تا 1 ساعتی همه ما بزرگترا در آرامش حرف بزنیم آخه صدامون به هم نمی رسید از سرو صداهای شما دو تا وروجک. این روز هم به خوبی گذشت و اما شما و متین دل نمیکندید از هم. دوستتون دارم زیاد زیاد زیاد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زبل مامان می باشد