محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

زبل مامان

جمع بودیم باهم

1392/12/24 22:48
540 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزیز خاله دلم برات تنگ شده حسابی ،پریروز با عزیز و بابارضا و خاله منا و متین و عمو مرتضی رفتیم خونه خاله میترا و شما و متین کلی با هم شیطونی کردید و با توپ خاله حسابی همه جا رو بهم ریختید.

آخر سری هم خاله میترا توپو خیلی عصبانی جمع کرد.

بعد عزیز براتون آهنگ گذاشتو شما گل پسرا یه عالمه رقصیدید و کیف کردید و البته ما هم کلی خندیدیم.متین هم این وسط هی می خواست به تو رقصیدن یاد بده واسه همین هی پاشو از پشت می نداخت بالا و می گفت محمدرضا ببین اینطوری برقص تو هم که انگار نه انگار هنر خودت رو داشتی نشون میدادی و به هیچ کس کاری نداشتی.

خلاصه جونم واسط بگه موقع خداحافظی هم ناراحتی می کردی که نریم

ولی خب نمی شد خاله و هر کس باید می رفت خونه خودش. منم بهت قول دادم دفعه بعد که بیای خونمن با متین ببریمتون دنیای اسباب بازی تا شما بازی کنید.

یه نقاشی خوشگل اینجا هست که شما با خمیر درست کردی . من خیلی دوست دارم نقاشیتو هنرمندی واسه خودت. بوس بوس بوس یه دنیا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زبل مامان می باشد